درد فراق
دوش از غم زمانه تاصبح ناله کردم
گه از فراق یاران بسیار گریه کردم
گه خون دل بخوردم ،گه اشک جاری کردم
گه آه آتشینی راهی سینه کردم
گه گفتم از جدایی،از درد بی نوایی
گاهی زبی قراری ، می را پیاله کردم
قدّم شده خ و میم از شدّت غین و میم
هر کس که گفت از آن ، دردی بهانه کردم
در پیش روی نازت مهتاب سجده کرده
من هم چو عاشق زار ، برپات سجده کردم
گشتم خمار باده ، پیمانه سر کشیدم
از گوشه ی دو چشمم ، اشکی روانه کردم
آهنگ خوش نوایی آمد ز عرش اعلی
گفتا که ناله کم کن ، دردت چاره کردم
«مهدی» زجور غم ها بنشسته گوشه ای تنگ
من در بیان دردم ، بیتی بهانه کردم
:: موضوعات مرتبط:
اشعار غمگین ,
,
:: برچسبها:
شعر ,
درد ,
فراق ,
شاعران ,
اشعار شاعران ,
حسین لطفی ,
اشعارحسین لطفی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0